۱۳۸۹ مرداد ۱۵, جمعه

آخرین رمضان زندگی


دکتر راغب السرجانی / ترجمه: عادل حیدری
بسیار اتفاق می افتد که روزهای نخستین ماه رمضان را به راحتی ضایع می کنیم زیرا خود را برای استقبال از این ماه آماده نکرده ایم برای همین ارزش واقعی روزه و تلاوت قرآن و خشوع در نماز را در نمی یابیم…
این لحظات بسیار ارزشمند است و بر علماء و دعوتگران واجب است در ماه شعبان برنامه های ویژه ای برای تقویت اراده ها و فعال کردن و به تحرک واداشتن انسانهای کسل و پژمرده داشته باشند برنامه هایی نظیر بسیار روزه گرفتن و قرائت قرآن و قیام شب، اگر خود را به این مسائل عادت دهیم رمضان را از دست نخواهیم داد و شکی نیست که این مهم امری نیکو و پسندیده بشمار می آید بدون شک بازیکنی که قبل از شروع بازی خود را گرم نکند و بدون نرمش وارد میدان شود نمی تواند بخوبی بازی کند…
و نیز چنین است حال مسلمانی که با آمدن رمضان غافلگیر می شود و نمی تواند از وقت خویش استفاده های لازم را ببرد.
از نظر بنده مهمتر از آن، مسئله ای است که متاسفانه بسیاری از ما از آن غافل هستیم و آن هم آمادگی ذهنی برای رویارویی با این ماه مبارک به این معنی که انسان بایستی منتظر فراسیدن آن باشد و شوق و اشتیاق شبها و روزهای آن سراسر وجودش را فرا گیرد و فاصله میان خود و آن را همواره برشمرد و بسیاربترسد که آنرا درنیابد.
دست یافتن به این حالت دشوار است اما کسی که قبل از رمضان بدان دست یافت لذت حقیقی رمضان را احساس خواهد کرد و از لحظه لحظه آن کمال استفاده را خواهد برد.
بهترین و آسانترین راه برای دست یافتن به این احساس این است که انسان گمان کند رمضان پیش رو آخرین رمضان او در این دنیاست!!
پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم ما را سفارش نموده است که بسیار مرگ را یاد کنیم و فرموده است :
«أکثروا من ذکر هادم اللذات» [صححه الألبانی] «بسیار از بین برنده ی لذتها را یاد کنید».
وی برای ما دعای معینی را برای یاد آن تعیین ننموده است و نیز نگفته در روز یک بار از آن یاد کنید و یا در هفته یک بار و یا کم و بیش بلکه امر را به ما واگذار نموده است که بر اساس تفاوت درجه ایمانی نسبت به این قضیه با هم تفاوت داشته باشیم، درحالیکه بسیاری از ما یادی از مرگ نمی کنند مگر بهنگام دیدن مردگان و یا مریضان و یا بهنگام شنیدن موعظه.
عبدالله بن عمر رضی الله عنهما می فرماید : إذا أصبحت فلا تنتظر المساء، وإذا أمسیت فلا تنتظر الصباح”.. «چون به صبح رسیدی منتظر شامگاه مباش و چون به شامگاه رسیدی منظر صبحگاه مباش ». عبدالله بن عمر این سخنان را در تعلیق بر این حدیث نبوی می فرماید آنجایی که آنحضرت صلی الله علیه و سلم فرمودند:
«کن فی الدنیا کأنک غریب أو عابر سبیل» [رواه البخاری].. «چنان در دنیا زندگی کن که گویا غریبه ای هستی یا عابری که از راهی می گذرد»
پیامبر صلی الله علیه وسلم در اشاره ای به یاد کردن مرگ در هر دو روز می فرماید: «ما حق امرئ مسلم له شیء یوصی فیه یبیت لیلتین إلا ووصیته مکتوبة عنده» [رواه البخاری ومسلم].. «هیچ مسلمانی حق ندارد اگر چیزی را برای وصیت کردن دارد دو شب را بگذراند مگر اینکه وصیت خویش را نوشته در کنار خویش داشته باشد.»
پس تصور اینکه رمضان پیش رو آخرین رمضان زندگی باشد یک تصور واقعی است و تلاش در راستای رسیدن به این احساس مطلبی است که از رسول الله به اثبات رسیده است و مشاهدات عملی این مسئله را اثبات می کند، چه بسیار از دوستان و آشنایان که در رمضان گذشته در کنار ما بودند اما اکنون در درون قبر قرار دارند، مرگ بصورت ناگهانی فرا می رسد و هیچکسی پس از مرگ به دنیا باز گردانیده نمی شود پروردگار می فرماید :
{حَتَّىٰ إِذَا جَاءَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قَالَ رَبِّ ارْجِعُونِ ﴿٩٩﴾ لَعَلِّی أَعْمَلُ صَالِحًا فِیمَا تَرَکْتُ ۚ کَلَّا ۚ إِنَّهَا کَلِمَةٌ هُوَ قَائِلُهَا ۖ وَمِن وَرَائِهِم بَرْزَخٌ إِلَىٰ یَوْمِ یُبْعَثُونَ} [سورة المؤمنون: ۹۹-۱۰۰]
بازگشت به دنیا پس از مرگ محال است و هر آنکه از دنیا می رود آرزوی بازگشت دارد چرا که اگر گنهکار بوده اند می خواهند توبه کنند و اگر نیکوکار بوده اند می خواهند بر نیکی های خویش بیفزایند…..ما را چه حالی خواهد بود چنانچه آخر همین رمضان دار فانی را وداع گوئیم ؟!!! بیایید هم اکنون آرزوی بازگشت را در سر بپرورانیم تا اینکه روزه رمضان را بگونه ای بجای بیاوریم که بیشترین سود ممکن از آن در درون قبر و آخرت عائدمان شود….
بیایید تصور کنیم که ما به دنیا باز گردانیده شده ایم و آخرین فرصت زیستن را از پروردگار گرفته ایم تا زندگی خویش را به زیباترین نحو ممکن در آخرین ماه بگذرانیم و آنچه را که در طول زندگی از دست داده ایم جبران کنیم و ترازوی نیکی های خویش را سنگین و پروزن نماییم و به نحو احسن آماده ملاقات با پروردگار شویم.
این همان احساسی است که انسان با داشتن آن می تواند در رمضان موفق عمل کند…. این فال بد نیست چنانکه بسیاری تصور می کنند بلکه واقعیتی است که انسان را وادار به عمل می نماید و نیز او را به بذل و بخشش و فداکاری و نیز نوآوری تشویق می نماید…بدون شک به سبب داشتن این احساس، مسلمانان توانستند فتوحات نظامی بسیاری را محقق ساخته و زمین به بزرگی خویش بر گام های آنها گردن نهاد، به سبب داشتن احساسی که بر اساس آن همواره خود را آماده ملاقات پروردگار می کردند.
چه بسیار شگفت انگیز است سخنان شمشیر برهنه خداوند «خالد بن الولید» به هرمز فرمانده ایران آنگاه که سپاه اسلامی در حال گسیل به سرزمین فارس را توصیف می نماید می گوید: با مردانی بسویت آمده ام که چنان مرگ را دوست می دارند که شما زندگانی را دوست می دارید !!!
آن رادمردانی که دوستدار مرگ بودند تمام بزرگی ها را محقق ساخته و به بالاترین افتخارات دست یافتند… بعضی از آنها شهید شدند و بیشتر آنها در دنیا با مکنت زیستند و دنیا را مالک شدند اما هیچگاه دنیا در قلب آنها جای نگرفت… چگونه دنیا در قلب آنها جای بگیرد در حالیکه آنها باورداشتند که فردا و یا پس فردا بایستی رخت از این گیتی بست ؟؟!!!
اکنون اگر بدانم این رمضان، آخرین رمضان زندگی ام خواهد بود باید چه کنم ؟؟
اگر باور داشته باشم آخرین رمضان زندگی خویش را می گذرانم هیچ فریضه ای را که خداوند بر من فرض نموده است از دست نخواهم داد بلکه در نیکو انجام دادن آن نهایت تلاش و کوشش خود را خواهم نمود، نمازهای خویش را بجای نخواهم آورد مگر در مسجد و بهنگام نماز افسار ذهن خویش را اینجا و آنجا رها نخواهم نمود بلکه در نهایت خشوع نمازم را بجای می آورم و مانند کلاغ بر زمین نوک نمی زنم بلکه نمازم را طولانی خواهم نمود و از آن لذت خواهم برد…
رسول الله صلی الله علیه و سلم می فرماید:
«وجعلت قرة عینی فی الصلاة» [رواه النسائی وصححه الألبانی].. «و نورچشمی من در نماز قرار داده شده است».
اگر باور داشته باشم آخرین رمضان زندگی خویش را سپری می کنم بر محافظت از روزه خویش حریص خواهم بود بدون اینکه چیزی از آن کاسته شود چرا که بسیاری از روزه داران تنها بهره ای که از روزه عائدشان می شود گرسنگی و تشنگی است…بلکه لحظه لحظه عمر خویش را در راه خدا می گذرانم، و با روزه خویش با نفس خود و شیطان و دنیا مبارزه خواهم نمود رسول الله صلی الله علیه و سلم می فرماید:
«من صام رمضان إیمانًا واحتسابًا غفر له ما تقدم من ذنبه» [رواه البخاری ومسلم].. کسی که رمضان را روزه بگیرد از روی ایمان و احتساب پاداش، گناهان پیشین او آمرزیده خواهند شد.
اگر باور داشته باشم آخرین رمضان زندگی خویش را می گذرانم..بر برپا داشتن نماز قیام در مسجدی که قارئ آن با قرائت آیات وحی و سیر در صفحات آن از ابتدا تا انتها مرا به وجد بیاورد حریص خواهم بود… و من نیز در آن خواهم اندیشید و تدبر خواهم نمود.. بلکه پس از نماز طولانی قیام به منزل بازخواهم گشت درحالیکه شوق کلام پروردگار سراپای وجودم را فراگرفته… قرآن را می گشایم و بر آن می افزایم و نماز تهجد بجای آورده و بر آن می افزایم و بین نماز صبح و طلوع خورشید بر آن خواهم افزود…زیرا که آن کلام خدایم است !!…
عکرمه بن ابوجهل رضی الله عنه قرآن را می گشود و آنرا بر چشمان خویش می نهاد و می گریست و می فرمود: کلام پروردگارم… کلام پروردگارم…
اگر باور داشته باشم آخرین رمضان زندگی خویش را سپری می کنم هیچگاه بخود جرأت نخواهم داد معصیت و نافرمانی پروردگار را بنمایم و روزنامه ها و مجلات را ورق نخواهم زد تا موعد پخش سریالها و برنامه های بیهوده را جستجو کنم… لحظه های زندگی محدود است… و معقول نیست آنچه را بنا نموده ام ویران و نابود بگردانم و ساختمانی را که ساخته ام خراب کنم. بنیان محکم واستواری را که در رمضان با روزه و قیام و قرآن و صدقه ساخته ام چگونه آنرا با نگاهی حرام و پلید ویا با سخنی فاسد و یا خنده و دیوانگی نابود نمایم..
من در آخرین رمضان زندگی خویش کارهای بیهوده و خواب طولانی را نخواهم پذیرفت تا چه برسد به معصیت و گناه و خطا و نافرمانی…اینکار بدون شک از عقل و منطق به دور است.
اگر باور داشته باشم آخرین رمضان زندگی خویش را سپری می کنم مال و دارایی خود را برای خود و میراث بران خویش نخواهم اندوخت… بلکه به آنچه مرا نزد پروردگارم سود می رساند فکر خواهم کرد… و با تمام وجود خویش جویای فقیری نیازمند و یا دانشجویی درمانده و یا جوانی که جویای عفت است (می خواهد ازدواج کند) اما قادر بدان نیست و یا مسلمانی که در تنگنا قرار گرفته است ویا غیره خواهم شد. و با مال خویش در کنار آنها خواهم ایستاد گرچه اندک باشد… زیرا که این همان چیزی است که برای من می ماند و مابقی از بین خواهند رفت.
اگر باور داشته باشم آخرین رمضان زندگی خویش را سپری می کنم امت خود را به فراموشی نخواهم سپرد زیرا که دردهایش بسیار است و بحران هایش فراوان، چگونه پروردگار خویش را ملاقات کنم درحالیکه نسبت به دردهای امتم بی تفاوت هستم و بدان اهمیت نمی دهم… فلسطین در محاصره قرار دارد… عراق اشغال شده است و افغانستان نیز همچنین… فشار بر مسلمین در چچن و ستمگری و ظلم در کشمیر و فتنه های بوجود آمده در سودان و نابودگری در سومالی و… وحشیان زمین مشغول دریدن مسلمانانند و مسلمانان را خواب غفلت فرا گرفته است.
فردا که پروردگارم را ملاقات می کنم چه پاسخی خواهم داشت ؟؟!!!
آیا این بهانه که مشغول پیگیری مسابقات فوتبال و یا برنامه های هنری بودم و یا حتی اینکه بخود و خانواده خود مشغول بودم مرا فائده ای خواهد بخشید؟!
کجاست احساس امت وحی؟!
آیا احساس درد می کنم آنگاه که در مشرق و مغرب بر سر مسلمانان مصیبتی فرود می آید؟!!
و حتی بخدا سوگند آنگاه که به نماز و قیام مشغول هستم آیا خداوند در اینکه مردانی که کشته می شوند و زنانی که بدانها تجاوز می شود و کودکانی که آواره می شوند و سرزمینهایی که نابود می شود و زمینهایی که غصب می شود و حرمتهایی که دریده می شود را به باد فراموشی سپرده ام، عذر مرا خواهد پذیرفت؟؟
رسول الله صلی الله علیه و سلم روزه اش را افطار کرد و دستور داد مسلمانان نیز روزه ی خود را ناتمام افطار کنند این در حالی بود که پس از خیانت قریش و بنی بکر و به هدف فتح مکه راهی آنجا بود…
روزه به تاخیر انداخته می شود…اما جهاد نه.
این فقه من و تو نیست بلکه فقه رسول الله صلی الله علیه و سلم می باشد.
آخرین رمضان زندگی بایستی اینگونه باشد…
بلکه تمام عمر باید اینگونه باشد…
چگونه خواهد شد اگر پس از رمضان فرصت زندگی یافتم؟ آیا خواهم پذیرفت که خداوند در شوال و یا رجب و… مرا درحالی ببیند که مشغول لهو و لعب و ضایع کردن اوقات خویشم؟!!
چه بسیار زیبا و شگفت نگیز است توصیه ابوبکر صدیق رضی الله عنه به ابوعبیده عامر بن الجراح رضی الله عنه آنگاه که او را بدرقه ماموریت جهادی اش در شام می نمود…
ابوبکر رضی الله عنه فرمود: ای ابوعبیده.. عمل صالح انجام ده… مجاهد زندگی کن.. و با شهادت از دنیا برو.
آه خدای من، چه توصیه بزرگی!! و چه فهم عمیقی!!
تنها کردار نیک کافی نیست بلکه بایستی بر چنگ زدن بر سپر اسلام یعنی جهاد در تمام میدانهای زندگی حریص بود… جهاد در کارزار با دشمنان مسلمین… و جهاد با زبان در مقابل فرمانروای ستمگر… و جهاد بوسیله قرآن در مقابل شبهه افکنان… و جهاد بوسیله دعوت در مقابل انسانهای غافل از دین خدا… و جهاد با نفس و هوی و شیطان… وجهاد بر طاعت و عبادت… وجهاد در مقابل معصیت و شهوت.
آری این است زندگی انسان مجاهد.
و چه بسیار تفاوت است بین انسانی که یک یا چند لحظه جهاد می کند و انسانی که مجاهد زندگی می کند…
پس از آن تنها جهاد کافی نیست!!!
بلکه بایستی به شهادت دست یافت…
و چگونه به مقام شهادت دست می یابیم در حالیکه ما زمان و مکان و شیوه مرگمان را خود انتخاب نمی کنیم؟؟!!!
ما برای شرح این معنای دقیق نیازی به سخن فراوان نداریم بلکه کافی است به این حدیث رسول الله صلی الله علیه وسلم اشاره کنیم :
«من سأل الشهادة بصدق بلَّغه الله منازل الشهداء وإن مات على فراشه» [رواه مسلم] «کسی که با صداقت شهادت را از پروردگار بطلبد خداوند او را به منزلت شهداء می رساند اگرچه بر بسترش بمیرد».
برادر و خواهر مسلمانم بدقت به کلمه «بصدق» که رسول الله صلی الله علیه وسلم آنرا ذکر کرده توجه کنید.. شکی نیست که خداوند بر قلبهای ما آگاه است… و نیت های ما را در می یابد… و از احوال ما باخبر است.
امت دوست داشتنی ام…
هیچگاه نوحه خوان چون مصیبت دیده نیست…
ما در رمضان خویش را وادار به طاعت نمی نماییم بلکه در می یابیم طاعت پروردگار راه رسیدن ما به بهشت است وگرنه خدا را نه از طاعت فائده ای رسد و نه از معصیت زیانی حاصل شود بلکه مائیم که از عمل و جهاد و شهادت خویش بهره می بریم..
پس ای امتم….. عمل عمل… جهاد جهاد… صداقت صداقت.
آنچه از عمر دنیا باقی مانده کمتر از آنی است که گذشته است…
و زیرک آن کسی است که قدر خویشتن را بداند و برای پس از مرگ خویش عمل نماید…
از خداوند می خواهم اسلام و مسلمین را عزت دهد.

هیچ نظری موجود نیست: